ديگر باره در آستانه ی جشن هزاران ساله ی یلدا یکی از بزرگترین جشن های ملی ایرانیان هستيم؛ جشنی که از یک سو به استوره های زایش «ميترا» و «مهر» (نماد مهر ورزیدن و روشنایی)، از سویی دیگر، به بلندترین شب سال پیوند دارد؛ شبی که در آن نبرد میان تاریکی و روشنایی به پایان خود می رسد و در پی اش آن که پیروز می شود همانا روشنایی ست.
برای همین بود که ایرانیها در آن شب تا زادروز خورشید دور آتش گرد می آمدند و سفره پهن میکردند. ایرانیان باستان برای آنکه شب یلدا را بدور از اهریمن بدکنش به خوشی بگذرانند، آخرین بازماندههای میوههای پاییزی را بر سفرهشان میگذاشتند و آن را پیشکش اهورامزدا میکردند.
در جشن یلدا، همچون ديگر جشن های ایرانی ما، گوهر فرهنگ مان به زیبایی رخ می نماید؛ فرهنگی که بر پیروزی همه ی روشنایی ها، نیکی ها، شادمانی ها، و مهربانی ها پافشاری دارد. و این مهمترین انگیزه ماندگاری فرهنگی ست که بر پایه ی ستایش انسان و طبیعت زیستنگاه او شکل گرفته و دوام يافته است؛ فرهنگی که توان آن را دارد تا با جهان پیشرونده همراه شود و هر روز زنده تر و درخشان تر از گذشته با ما همراه شود.
بدينگونه است که اکنون، در سده بیست و یکم، همچنان انديشه ای که در پشت جشن یلدا نهفته است ـ یعنی باور داشتن به پایان رنج های بشری، و نجات او از تاریکی و بدی و بیدادگری، و رسیدن او به روشنایی و آرامش و آسایش ـ می تواند، در این دوره ی تاریک و سخت سرزمین مان، برای ما امید دهنده، شادی آور، و انرژی بخش باشد.
جشن شب یلدا بر شما فرخنده باد