میگدازد سینه ی من
سینه ام آیینه ی من پس کجا جویم تو را
من که سرتاسر خموشم مست بی اندازه نوشم
پس کجا جویم تورا
من که شیدا شدنم محو پیدا شدنم
عابری گم شده در کوی رها شدنم
فارغ و دل زده ام
قید حاصل زده ام
من که سرتاسر خموشم مست بی اندازه نوشم
پس کجا جویم تو را
پس کجا جویم تو را
من به خوابی که آدینه دیدم
شاعری مرده در سینه دیدم
فارغ و دل زده ام
قید حاصل زده ام
نغمه ای بر لب این شوق صدا شدنم
من که سرتاسر خموشم
مست بی اندازه نوشم
پس کجا جویم تو را پس کجا جویم تو را