عید من؛ موهای موجی توئ
وقتی که بازه و وقتی میبندی
عید من؛ فلش دوربینیه که
تو روبروشی و براش میخندی ...
عید من؛ مامان و بابایی ان که
بینشون دعوا و جنگی نباشه
عید من؛ اون شبیه که تا صبحش
بالشی خیس از دلتنگی نباشه ...
عید من؛ مثل یه بخاری گرمه،
یه فرش که وسط اتاق بیفته
عید من؛ هنوزم خیلی کوچیکه
میتونه ساده اتفاق بیفته...!
عید من؛ لاستیک نو واسه باباس
که ماشینش معایینه بگیره!
عید من؛ اون روزه که هیچ مادری
نشه سرطان سینه بگیره ...
عید من؛ یه روز خوبه که میاد
که هیچ داداشی تو زندون نباشه
عید من؛ اون روزه که آرزوهام
حتا کمترینش گرون نباشه ...
عید من؛ میتونه اون لحظه ای که
تو هم به یاد من افتادی باشه!
عید من؛ میتونه یه عکس خوشگل
جلوی میدون آزادی باشه ...!