ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی