نمیشه دل به هر کس داد، نمیشه از نفس افتاد
پرنده با پر بسته، نمیشه از قفس آزاد
نمیشه شب به شب خوابید، فقط کابوس وحشت دید
نمیشه در سکوت خود، صدای گریه رو نشنید
نمیشه غرق در غم بود، ولی از گریه رو گردوند
نمیشه تا ته آواز، فقط از ترس فردا خوند
گلوی ساز دلتنگی، پر از فریاد خاموشه
دوباره سر بده هق هق، بذار دست صدا رو شه!
نمیشه دل به هر کس داد، نمیشه دل به هر کس بست
نمیشه رفت و راهی شد، رسید اما به یک بن بست
چه رسمه ناهماهنگی، همیشه رسم تقدیره
نمیشه بود و عاشق بود، واسه عاشق شدن دیره
نمیشه غرق در غم بود، ولی از گریه رو گردوند
نمیشه تا ته آواز، فقط از ترس فردا خوند
گلوی ساز دلتنگی، پر از فریاد خاموشه
دوباره سر بده هق هق، بذار دست صدا رو شه!