وقتی تو نبود تو اشک میشه همدم من هرشب
منم و دلواپسیمو جمله های بی مخاطب
وقتی تو اوج سکوتم فقط از تو حرف دارم
تو باید باشی ببینی
که چه تلخه روزگارم
باش تا ببینی که من بیمارم از غم
باش تا ببینی چشم بی تابه از اشک
با من نبودی که دردامو بدونی
باش تا ببینی که من بیدارم هرشب
باش تا ببینی که بجز تو دلخوشی ندارم
باش تا ببینی که فقط باتو شاده روزگارم
باش تا ببینی که میمونم با تو تا همیشه
باش تا ببینی که یه روزم بی تو شب نمیشه
باش که این شبا بارون زیاده
لحظه های سفید و آروم سیاهه
گفتی چقد تلخه وقته رفتن
تو رفتی بعد تو از کنار من همه رفتن
نه شادی کنارمه نه رویا نه عشق
زندگیمم با تو از دنیا رفته
ولی تنهایی همه جوره کنارمه
باهم حرف میزنیم تا دم صبح یه عالمه
با هم قصه میگیم از تو و قصه ها
همشون از جلومون رد میشن مثه باد
داستانی که میره تا انتهاش
میفهمم از اولشم این حس ِ اشتباس
شاید اشتباه نیست تو هم چشم به راهی
رنگ ماتم گرفتی غرق گریه هاتی
کاش حالا که کنار اومدی با بدیش تو
مثال شاهنامه باشه قصه آخرش خوش
باش تا ترانه با حضورت عاشقانه تر شه
باش تا نذاریم به شبامون با گریه سر شه
باش تا ستاره با حضورت روشنی بگیره
باش تا نذاریم که این احساس تو دلم بمیره
باش تا ببینی که من بیمارم از غم
باش تا ببینی چشم بی تابه از اشک
با من نبودی که دردامو بدونی
باش تا ببینی که من بیدارم هرشب