در زندگی امروز شاید معدود مواردی را بتوان یافت که همچون تناسب اندام و تمایل به جذابیت فیزیکی - بویژه در نسل جوان - خواهان داشته باشد و علت (علل) آن هر چه باشد توانسته است در آمد سرشاری را نصیب مؤسسات تجاری (Cosmetic) نماید.
به هر حال آنچه مهم تر از هر چیز جلوه نموده، حصول نتیجه در کمترین زمان ممکن حتی با صرف هزینههای غیر معقول و پذیرش ریسک بروز عوارض ناخواسته آن بوده است.
از این رهگذر برخی افراد فرصت طلب با بهرهگیری ظاهری از یکسری اصول علمی تا حدی یکسان شده (و یا کلاً یکسان نشده) رژیمهای غذایی نوینی! ارائه نمودهاند که البته برخی در کوتاه مدت نیز اقناع کننده بوده و نُقل محفلهای دوستانه شدهاند. اما به هر حال زمان میگذرد و دروس خود را به همه تحمیل میکند اما باز پس از کسب این تجارب نا خوشایند، البته محصولات و فرمولهای تازهی از راه میرسند و ماجرا تکرار میشود.
به صورت چکیده اگر بخواهیم دلایل شکست رژیمهای رایج را بر شمریم - به جزء جنبههای تجاری - میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- توانایی شگفت آور بدن برای تطابق با شرایط دشوار (تطبیق انرژی دریافتی با مصرفی بدن) برای نمونه در زمان محدودیت انرژی دریافتی. این امر ناشی از اصل نخست ترمودینامیک است و نتیجه آن عدم کارآیی رژیمهای تکراری و قدیمی است.
2- ناشناخته بودن برخی مکانیسمهای جبرانی بدن و دخیل بون طیف گستردهای از نروترانسمیترها (نوروهورمونها) در پدیده کنترلوزن انسان.
3- وجود تنظیمات متابولیک بدن در سطح سلولی به گونهای که گاه در برخی افراد علیرغم عدم دریافت انرژی (غذا) مازاد، آنزیمهای کلیدی ( نظیر HSL, LPL ) بیشتر متمایل به ذخیره سازی انرژی (رسوب چربی ) و نه سوزانیدن آن هستند.
4- میل ذاتی بدن (برپایه فرضیه تکامل انسان) برای حفظ انرژی و بقاء. این تئوری براین نکته دلالت دارد که طی قرنها کمبود از زمان انسان اولیه، بدن ما برای گرفتن و ذخیره سازی انرژیحریص شده است (Thrifty gene) حال آن که امروزه دیگر به آن ذخیره نیازی نیست.
5- یاد آوری این نکته کلیدی ضروری است مرکز گرسنگی درانسان همواره فعال است ولی مرکز سیری به صورت دورهای برای مهار مرکز گرسنگی به کار میافتد و تنها به همین دلیل میتوان نتیجه را حدس زد : دهانی همیشه باز برای خوردن!
6- عوارضی که برخی رژیمهای کاهش وزن غیر اصولی در پی داشتهاند افراد را از واژه « رژیم غذائی» بیزار کرده است.
7- ما روز به روز شاهد پیشرفت فن آوریهای نوین و عدم نیاز به استفاده از عضلات خود هستیم. بنابراین نتیجه نهایی موارد یاد شده پدیده است که امروزه درهر دو نوع جوامع توسعه یافته و در حال توسعه (کمتر توسعه یافته) شاهد آن هستیم. شاید زمان آن فرا رسیده که بگوییم: خود کرده را تدبیر باید.