فردوسی بزرگترین چکامه سرای ایرانی است که سی سال از زندگی خود را برای پاسداشت فرهنگ ایرانی و زبان پارسی فدا کرد تا چشم آیندگان رابازنگاه دارد. بخوانید و ببینید که چه نیک میگوید روزگار امروز ما را؟
کجا رفت آن دانش و هوش ما؟ - چه شد مهر میهن فراموش ما؟
که انداخت آتش در این بوستان؟ - کز آن سوخت جان و دل دوستان؟
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟ - خرد را فکندیم این سان زکار؟
نبود این چنین کشور و دین ما - کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود - همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت - کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر- گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت - نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت - که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد - که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند - کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم - کجا این سر انجام بد داشتیم؟
بسوزد در آتش گرت جان و تن - به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است - دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم - برون سر از این بار ننگ آوریم