چرا مانوئل اوريبه 450 کيلو وزن داشته است و چرا برخي از ما هر چهقدر هم غذا ميخوريم چاق نميشويم؟ آيا چاقها شکمو هستند و لاغرها چربي خون ندارند؟ اصلا چاقي چيست و چرا چاق ميشويم؟ آيا شما هم به چاقي ارثي عقيده داريد؟
ميگويند هر کس در زمينهاي استعداد دارد. برخي در نقاشي و بعضي در بازيگري، آيا حقيقت دارد که برخي هم در چاقي استعداد دارند؟
جامعه معمولا افراد چاق را آدمهايي ميداند که زياد ميخورند و کمتر کار ميکنند. اين نگاه تا حدي گوياي واقعيت است اما تمام واقعيت نيست. زيرا نميتوان گفت که همه افراد چاق پرخورند و تحرک چنداني ندارند چرا که برخي از چاقيهاداراي زمينه ژنتيکي هستند که معمولا در جامعه تحت عنوان استعداد چاقي شناخته ميشود. بيش از 300 ژن گوناگون در چاقي نقش دارند که خيلي هم قوي عمل ميکنند اما مکانيسم اين عمل براي ما تا حدودي ناشناخته است بنابراين خيلي سادهانديشي است که فکر کنيم هر فرد چاقي خيلي ميخورد.
يعني ميتوان گفت که چاقي مانوئلاوربيه مکزيکي که پيش از عمل بيش از 450 کيلو وزن داشته است خيلي هم به دليل پرخوري و عدم تحرک نبوده است و بيشتر مربوط به همين استعداد چاقي است؟
اين کسانی که در کتاب رکوردهاي گينس سر و کله آنها پيدا ميشود، آدمهاي پرخوري نيستند. برخي وقتها براي پرخوري دليل علمي هست. برای نمونه برخي افراد در مرکز اشتهاي خود دچار دشوار هستند يا هورمونهايي که بايد در مغز ترشح شوند تا فرد احساس سيري کند، به درستي کار خود را انجام نميدهند. يا پيامرساني بين مغز و دستگاه گوارش به درستي صورت نميگيرد زيرا مغز با دستگاه گوارش حرف ميزند. بدن به عنوان يکي از پيچيدهترين سيستمهاي جهان يادآور آن شعر مولانا است که ميگويد: «ما سميعيم و بصيريم و هوشيم/ با شما نامحرمان ما خامُشيم.»
در بدن ما خيلي ارتباطات برقرار است که ما اين ارتباطات را يا نميشناسيم يا کم ميشناسيم. برای نمونه مغز به معده راه دارد و دايما بين آنها پيامهايي رد و بدل ميشود تا مغز متوجه شود که ما سير شدهايم و عمل خوردن را متوقف کنيم. در اثر برخي بيماريها ممکن است اين پيامرساني مختل شود و شخص پرخوري کند. البته اين موضوع نبايد دليلي باشد که ما هر چاقياي را به استعداد ربط بدهيم و در اين ميان خود را در چاقيمان بيتقصير بدانيم. بنابراين اگر کسي پيامرساني دروني بدنش دچار اشکال است بايد به حرفها و پيامهاي پزشکان توجه کند تا مشکلي برايش به وجود نيايد.
مغز و معده با چه زباني با هم در ارتباطاند؟
زبان اين ارتباط از سيگنالهاي عصبي و هورموني تشکيل شده است. براي نمونه هورمون لپتين که ميزان کافي بودن ذخيره انرژي بدن را نشان ميدهد و از بافت چربي ترشح ميشود، يکي از اين هورمونها است اگر ترشح لپتين کم باشد، آنوقت ميزان کافي بودن انرژي بدن به درستي تشخيص داده نميشود و فرد غذاي بيشتري ميخورد. قبلا فکر ميکردند که بافت چربي يک ذخيره است و مانند صندوق بانک عمل ميکند و انرژي مازاد بدن را ذخيره ميکند و کار خاصي انجام نميدهد و يک بافت خنثي است که انرژي را براي روزهاي نداري و بيپولي حفظ ميکند، اما امروزه مشخص شده است که اين بافت خيلي از هورمونها و ريزفاکتورها را ميسازد. بافت چربي بدن هم يک بافت يک دست نيست. يعني ما هم بافت چربي زير جلدي داريم و هم بافت چربي احشايي که از نظر عملکرد با هم فرق ميکنند.
که نوع احشايي آن مضر است؟
بله. اما چربي احشايي يا شکمي مخزني است که خيلي زود به پول نقد تبديل ميشود و براي نمونه هنگامي که ورزش ميکنيم يا غذا ميخوريم از اين بافت استفاده ميشود. بافت چربي اسيد چرب آزاد ميکند. اگر اين اسيد چرب به کبد وارد شود موجب ميشود که قند بيشتري ساخت شود، اين اسيد چرب ميتواند مانع کسب گلوکز توسط عضلات شود و زمينه براي ابتلا به ديابت فراهم شود. بافت چربي يک بافت فعال است و ميتواند هورمونهاي مضري ترشح کند که موجب ايجاد دشوار براي ما شوند بنابراين بايد به بافت چربي خود احترام بگذاريم و فکر نکنيم که تنها يک بافت خنثي است. بافت چربي ميتواند موجب ديابت و يا در زنان جوان سبب جوش يا ريزش مو شود. چاقي مادر بسياري از بيماريها است. برخي افراد چاق با شکايت از خواب آلودگي در طول روز به پزشک مراجعه ميکنند که اين امر به خاطر چاقي آنها است. زيرا افراد چاق دچار حملات خواب ميشوند و معمولا در طول شب خواب عميقي ندارند زيرا چاقي در ناحيه گردن جلوي تنفس آنها را ميگيرد. چاقي احتمال ابتلا به 15 سرطان را افزايش ميدهد.
اصلا به چه فردي چاق ميگوييم؟
در مورد تعريف چاقي اختلاف نظر هست اما چاقي را معمولا با شاخص توده بدني اندازهگيري ميکنند که از تقسيم کردن وزن (برحسب کيلوگرم) بر مجذور قد (به متر) به دست ميآيد. به عدد به دست آمده BMI گفته ميشود که اگر اين عدد بين 18 تا 25 باشد در محدوده نرمال قرار دارد البته اين عدد مربوط به جوامع اروپايي است و ما هنوز براي جامعه ايران اين عدد را به دست نياوردهايم. اگر اين عدد بين 25 تا 30 باشد نشان دهنده اين است که فرد افزايش وزن دارد و اگر اين عدد بيشتر يا مساوي 30 باشد فرد چاق محسوب ميشود اما اين BMI داراي برخي استثناها است. براي نمونه در ورزشکاران ممکن است BMI آنها بيش از 25 باشد ولي چون به جاي بافت چربي، بافت عضلاني است، چاق محسوب نميشوند.
پس اينکه هر فردي که به ظاهر چاق به نظر ميرسد، دچار بيماري چاقي است، يک باور نادرست است؟
همينطور است. در اصل چاقي ناشي از بافت چربي است. در مورد چاقي باورهاي نادرست ديگري نيز هست. براي نمونه خيلي از افراد فکر ميکنند چاقي آنها به دليل کمکاري تيروييد است اما واقعيت اين است که کمکاري تيروييد در موارد خفيف هيچگونه تاثيري بر چاقي ندارد و در موارد شديد نيز در نهايت ميتواند در حد دو سه کيلو موجب چاقي شود. بيماريهايي که موجب چاقي ميشوند خيلي شايع نيستند. يکي ديگر از باورهاي نادرست نيز اين است که افراد لاغر چربي ندارند يا افراد چاق حتما چربي خون دارند. دليل اصلي چاقي عدم تحرک است. وقتي سبزي خرد شده در منازل تحويل داده ميشود و کبريت خود را از هم طريق آژانس و پيک ميخريم، آن وقت بايد انتظار چاقي افراد جامعه را داشته باشيم بنابراين ممکن است زمينههاي ژني موجب شود که وزن ما افزايش يابد ولي ما ميتوانيم با در پيش گرفتن سبک زندگي صحيح، وزن خود را کنترل کنيم.
احتمالا استعداد چاقي تنها استعدادي است که دوست نداريم شکوفا شود. براي سرکوب اين استعداد چه کارهايي بايد انجام دهيم؟
نخستين راهحل آن اين است که با چشم باز غذا بخوريم. در دو دهه اخير غذاها هم پرکالريتر، هم خوشمزهتر و هم در دسترستر شدهاند. بنابراين بايد با چشم باز غذا بخوريم. يک همبرگر با نوشابه و سيبزميني به اندازه سه وعده غذايي کامل، کالري دارد يا چلوکباب خودمان سرشار از کلسترول و تريگليسيريد است. يک قوطي نوشابه، 30 گرم قند دارد که برابر 120 کالري است. الان کمکم طول کبابها از نيممتر بيشتر شده است و ما دايما در حال خوردن گونه های غذاها هستيم. چلوکبابيها و يا بدتر از آن کلهپاچهايها، ايستگاههاي پيش از CCU هستند. همانطور که گفتم عدمتحرک نيز از دلايل اصلي چاقي است بنابراين بايد خوب بخوريم و ورزش کنيم. منظور از خوب خوردن هم اين است که غذاهايي را گزینش کنيم که انرژي کمتري دارند و سالمتر هستند. آدمي که با چشم باز غذا ميخورد، وقتي به رستوران ميرود و چلوکباب سفارش ميدهد، با خودش ميگويد که اين برنج براي من زياد است و نصف آن را کنار ميگذارد، به جاي نوشابه سفارش آب ميدهد، و کره چلو را نميخورد و به جاي کباب کوبيده کباب برگ ميخورد و به جاي مصرف ماست پرچرب، ماست کمچرب استفاده ميکند و سالادش را بدون سس مصرف ميکند.
سرعت استاندارد کاهش وزن به چه شکل است؟
هريک کيلو وزن بدن حدود هشت هزار کالري است. توصيه ما اين است که هر فردي در ماه حدود دو کيلو وزن کم کند بنابراين رژيمهايي که مبتني بر کم کردن شش کيلو در يک ماه هستند، خيلي استاندارد نيستند و يادمان باشد که تنها يک بال وزن کم کردن، رژيم گرفتن است و بال ديگر آن ورزش کردن است.
بال ورزش بايد چگونه باشد تا همراه با رژيم گرفتن موجب پرواز چربيها از بدن ما شود؟
با ورزش کردن به تنهايي معجزه اتفاق نميافتد. براي نمونه بسياري از ما پس از نيم ساعت شنا کردن يک ساندويچ ميخوريم و تمام رشتههايي را که بافتهايم پنبه ميکنيم بنابراين پس از ورزش بايد غذاي کمکالري مانند سالاد بخوريم. دوچرخهسواري و دويدن بهترين ورزشها براي کم کردن وزن هستند. پيادهروي ممکن است براي سلامتي سودمند باشد ولي اثر چنداني در کاهش وزن ندارد. ورزشهاي مناسب براي کاهش وزن، ورزشهاي ايروبيک هوازي و يا مقاومتي هستند و در نهايت يادمان باشد هدف از رژيم غذايي اين نيست که تبديل به مانکن شويم بلکه هدف از آن بايد حفظ تندرستی باشد.
سه اشتباه رايج رژيمهاي غذايي
1. نخستين کاري که بايد انجام دهيم رژيم گرفتن است اما در اين رابطه نيز باورهاي نادرستي هست. مانند اينکه وعدههاي غذايي خود را به يک بار در روز کاهش دهيم. اين حالت موجب ميشود که به خود حق بدهيم که آن وعده را مفصل بخوريم و در اين حالت معمولا بيشتر غذا ميخوريم بنابراين بايد در روز حتما سه وعده غذا را در حجم کم بخوريم.
2. دوم اينکه بايد تنوع غذايي مناسبي داشته باشيم. آبدرماني يا تنها خوردن ميوه و گياهخواري نادرست است زيرا برخي مواد مورد نياز بدن تنها در صورت خوردن گوشت قرمز و سفيد تامين ميشود. بنابراين بايد تنوع غذايي خود را با توجه به علايق، ذايقه، سن، جنس و غذاهايي که دوست داريم حفظ کنيم تا از رژيم گرفتن خسته نشويم. يادمان باشد که يک رژيم غذايي يکسان براي همه افراد وجود ندارد. اگر کسي مشکلي به نام افزايش وزن دارد بايد هميشه رژيم غذايي خود را حفظ کند و رژيم غذايي يکساله يا شش ماهه بيفايده خواهد بود و مانند دويدن در کوچه بنبست است. طبق آمار 90 درصد کسانی که رژيم ميگيرند، پس از کنترل وزنشان براي يک مدت زمان خاصي، دوباره چاق ميشوند چون رژيم غذايي غلطي ميگيرند.
3. نکته ديگر اين است که ما بايد زیاد وزن خود را بشکنيم. براي نمونه اگر 20 کيلو زیاد وزن داريم، بايد آن را به چهار قطعه پنج کيلويي تقسيم کنيم و طي هر شش ماه پنج کيلو وزن کنيم. اگر نتوانيم به اين برنامه برسيم، بايد برنامه خود را مرور کنيم و اشکالات آن را شناسايي کنيم. براي نمونه اگر نوع ورزش ما اشتباه است، آن را اصلاح کنيم. رژيم غذايي بايد دايمي باشد اما ممکن است شدت آن دگرگون باشد. کوه چاقي با يک حرکت ناگهاني برداشته نميشود بلکه با جابهجا کردن تدريجي سنگريزهها است که ميتوانيم آن را از سر راه سلامتي خود برداريم.