نيلوفر لاریپور، نام آشنايیست برای مخاطبان ترانه و موسيقی؛ ترانهسرايی که کمتر کسی ترانههايش را در «آلبوم پر پرواز» با صدای شادمهر عقيلی در دههی هفتاد نشنيده باشد. اما چند سالیست کمتر اسمش شنيده میشو؛ چه در مطبوعات و رسانهها، چه در تيتراژ فيلمهای سينمايی. او فکر میکند شان ترانه و ترانهسرا به قدری در جامعه نزول کرده که شايد مطرح نبودن در اين وانفسا، اتفاق خوشآيندتری برای يک ترانهسرای پيشکسوت به حساب بيايد.
وی که در سالهای اخير بيشتر به سرودن شعر سپيد و انتشار آثارش در اين حوزه مبادرت داشته، در گفتگو با خبرنگار ايلنا اظهار داشت: اين روزها هر اباطيلی به نام ترانه اين طرف و آن طرف به نام ترانه در کتابها و آلبومها مطرح میشوند؛ آنقدر شان ترانهسرايی پايين آمده که فعاليت در اين حوزه به جای اينکه يک حرفهی هنری قلمداد شود، کم از ناسزا و فحش نيست.
اين ترانهسرا درمورد تعدد ترانهو ترانهسرا در کشور توضيح داد: من معتقدم هرکسی اين حق و اجازه را دارد که بنويسد. اما ناديده گرفتن ترانههای خوب و ورود ترانههای ضعيف در ابعاد وسيع، سليقهی مخاطب را پايين میآورد. بنابراين اينکه در مقابل سه يا چهار ترانهسرای خوب، هزار ترانهسرای ضعيف داشته باشيم، آمار اميدوار کنندهای نيست!
لاریپور ادامه داد: متاسفانه ترانهسرايان خوب، چند سالیست که بنا به دلايل مختلف ديگر کار نمیکنند؛ به عبارت ديگر فضاهای موجود آنها را خانه نشين کرده؛ ترانهسرايانی همچون يغما گلرويی، افشين يدالهی و... دليلش هم اين است که شان آنها به درستی رعايت نشده. جوانترها هم بايد بدانند مطرح شدن يک ترانهسرا در کشور ما، يک اتفاق دورهایست. اين عرصه، عرصهای نيست که برای پيشکسوتاناش ارزشی قائل شوند.
وی با اشاره به ضعيف شدن بخش عمدهای از ترانهها و شيوع ترانهسرايان نابلد، گفت: ترانهسرايان پيشکسوت و شناخته شده، شرايط کاری مشخصی دارند. آنها اجازه نمیدهند آهنگساز و خواننده هرطور که دلش خواست با ترانههاشان برخورد کنند و در آنها دست ببرند. اما جوانها که اسم و رسمی هم ندارند، ولو اينکه ذوق و استعدادی هم داشته باشند، با هر مبلغی رضايت میدهند هر بلايی سر ترانههاشان بيايد.
اين شاعر و ترانهسرا، همچنين درمورد شباهت بخش عمدهای از ترانهها با يکديگر افزود: از روی دست هم کپی میکنند و البته در مواردی کمی قريحه و استعداد هم چاشنی کپیکاریشان میشود. چه عبارتها و اصطلاحاتی که در اين سالها به کررات در آثار ترانهسرايان نسل جديد نشنيده و نخواندهام! بخشی از ترانهسرايان هم خودشان به تکرار رسيدهاند و هر بار ترانههای قبلیشان را در ورژنهای جديد، تکرار میکنند.
وی اظهار داشت: متاسفانه استفاده از تبليغات و شانتاژهای خبری از سوی برخی افراد و گروهها باعث شده ترانهسرايانی که به واقع لياقت مطرح شدن را ندارند، بيش از حد مطرح شوند. آشنايی با اهالی رسانهها، نشريات و... به آنها اين اجازه را داده که عکسشان روی جلد مجلات و بيلبوردها بيايد. يک عدههم از روابطشان برای حضور در تيتراژهای تلويزيونی استفاده میکنند تا از اين طريق اسم و رسمی برای خود پيدا کنند.
لاریپور در پاسخ به اين سوال که خواستهاش به عنوان يک ترانهسرا چيست، گفت: از همه مهمتر اين است که شان ما را حفظ کنند؛ والا هيچ کس دوست ندارد کار نکند. دغدغهی يک عده تنها اين است که ترانهشان توسط يک خواننده خوانده شود و توی ميهمانیها به هم بگويند اين ترانه، ترانهی من است! يا ترانهشان کليپ شود تا به آن فخر بفروشند. اما اين شان ما نيست! در چند سال اخير، چند ترانه از من در چند آلبوم خوانده شد اما به قدری آهنگ و اجرا بد بود که نخواستم اسمم روی جلد آلبوم بيايد.
وی ضمن بيان اين مطلب که برگشتن به شرايط سال ۷۶ و فراموش کردن اتفاقهای بدی که در ۸ سال اخير رخ داده زمان میبرد، افزود: بسياری اين طرف و آن طرف خود را استاد معرف کردهاند؛ ترانهسرايانی که تازه کار و در سن بيست و يکی دوسالگی، در کامنتهای وبلاگ و فيسبوک استاد خطاب میشود. بايد شرايط فعاليت برای چهرههای مطرح حوزهی ترانه مهيا شود تا در غياب آنها، يک عده خود را استاد نخوانند.
اين شاعر و ترانهسرا همچنين ضمن انتقاد به شيوهی مديريتهای فرهنگی گفت: نمیدانم چرا موقع جمع کردن امضا در حمايت فلان کانديدا و فلان نامزد انتخاباتی از امثال من انتظار همراهی دارند اما يکبار نشده در جلسات سياستگذاریها و تصميمگيریهاشان ما را دعوت کنند و از ما مشاوره بخواهند. حتی وقتی قرار است با شاعران و ترانهسرايان ديدار کنند، باز هم سراغ چهرههايی تکراری میروند که در تمام دورهها بودهاند.
وی ادامه داد: من در طول اين سالها و بهرغم مشکلاتی که بیدليل برايم پيش آوردند، هميشه سعی کردهام فعاليتهايم را قطع نکند. چه با ستون نويسی در مطبوعات و چه با ۱ ساعا برنامه در راديو هفت؛ ولو با نام «نيلوفر تهرانفر» که در واقع پسوند نام فاميل من است. در دورههايی هم ممنوعالفعاليت شدم اما هيچ وقت نيامدم شعار بدهم که فلانرسانه يا فلان وزارتخانه را تحريم کردهام! مثل يکسری از افراد که در طول اين سالها همواره حق و حقوق خود را داشتهاند، ترانههاشان در تيتراژها آمده، آلبوم شده و... اما حالا از اينکه چند سالی پايشان را به ارشاد نگذاشتهاند، افتخار میکنند.
لاریپور در پايان به بيتی از ناصر خسرو اشاره کرد:
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پديد که نامرد و مرد کيست