سرانجام نخستين روز مهر فرارسيد و پس از چهارماه زنگ تفريح پاي بچهها دوباره به مدرسه بازشد.
بچههايي كه يك كلاس بزرگتر شدند با روپوشهاي نو به مدرسه آمدند تا سال تحصيلي تازه را آغاز كنند. ديد و بازديدهاي همكلاسيها و تابستان مسافرت كجا رفتي؟ چه كار كردي؟ گفتوگوي دانشآموزان بود. بازهم سرصف ايستادنها و خانم اجازهها آغاز شد. بازهم مشق و ديكته بنويسها و جدول ضربها داستان خانههاي دانشآموزدار شد.
نخستين روز مهر در دبستان جمشيدجم هم حال و هواي ديگري داشت. بچهها كه از قفس آپارتمانها رها شده بودند، بدو بدو در حياط و دنبال هم كردن برايشان پر از شور و شادي بود. مادر پدرها هم با ديدن آنها و بازيگوشيهاي كودكانهشان شاد بودند. اصلا اين ويژگي دبستان است كه تا پا در آن ميگذاري حس كودكي دوباره زنده ميشود.