یه تصویر از تو و دریا، همه دارو ندارم شد
یه حسرت از همون چیزی که میخوامو ندارم شد
یه تصویر از تو و دریا، پر از موج کرده روزامو
تو طوفانت برام دنیاس، ببین شور تماشامو
یه وقتا رنگ چشماتو، نمیبینم، آخه دریا
کنار برقه چشمات، نمیشه فرقشون پیدا
یه قاب از حرم این دستام، میسازم تا که این تصویر
یه تکه از وجودم شه، مثه قسمت، مثه تقدیر
میمونم خیره رو عکست، برام زندس پر از غوغا
چه لبریزم من از یادت، تورو دارم تو این دستا
نگاهم خندهام بغضم، همه بوی تورو داره
چقدر قصه، چقدر حرمت، از این تصویر سرشاره
بذار اشكام بشن آينه، بشينن روبه روى تو
تلاقيشون با هم نابه؛ ميسازن بي نهايت رو
حقيقت داره اين دورى، تو رفتى نيستى تو خونه
ولى فكرت، غمت؛ عشقت؛
شده مهمون و ميمونه!