چند روز پيش در اصفهان داماد جوانی چند ساعت قبل از شروع مراسم عروسی، زمانی که سرگرم تزیین ماشین عروس بوده مورد حمله مرد اسیدپاشی قرار گرفته که سر و صورت خود را با پارچه پوشانده بود. مرد اسیدپاش نیز درحالیکه یک ظرف اسید در دست داشته، بعد از اسیدپاشی با موتورسیکلتش از محل گریخته بود.
درحالیکه داماد جوان به بیمارستان منتقل و تلاش پزشکان برای درمان او شروع شده بود، تیمی از کارآگاهان جست و جو برای شناسایی و دستگیری عامل اسیدپاشی را آغاز کردند. آنها حدس میزدند که اسیدپاشی با انگیزه انتقامجویی صورت گرفته و از آنجا که این حادثه در روز عروسی پسر جوان رخ داده، این احتمال وجود داشت که پای یک رقیب عشقی در میان باشد.
با این فرضیه مأموران راهی بیمارستان شدند و به تحقیق از داماد جوان پرداختند. او که سمت چپ صورتش، چشم راستش و قسمتی از گردنش بهخاطر اسید سوخته بود به مأموران گفت: از چند روز پیش از مراسم عروسی، مرد ناشناسی با من تماس میگرفت و تهدیدم میکرد. او میگفت که نباید این عروسی سربگیرد و من باید بیخیال دختر مورد علاقهام شوم. با این حال من به این تهدیدها توجهی نکردم تا اینکه روز عروسی فرا رسید. آن روز من در داخل کوچه سرگرم تزیین ماشین عروس بودم که ناگهان مرد نقابداری به من نزدیک شد و بعد از اینکه بهصورتم اسید پاشید، پا به فرار گذاشت. همان لحظه از شدت درد و سوزش بهخودم میپیچیدم تا اینکه با کمک اعضای خانوادهام به بیمارستان انتقال یافتم.بعد از اظهارات پسر جوان، مأموران به سراغ عروس خانم رفتند و به تحقیق از او دست زدند.
وی نیز گفت: مدتها پیش خواستگاری به نام فرشید داشتم. او چندبار به خواستگاریام آمد اما نه من و نه خانوادهام راضی به این وصلت نبودیم. با این حال فرشید دستبردار نبود تا اینکه به خواستگار دیگرم جواب مثبت دادم و قرار شد با هم ازدواج کنیم. همهچیز برای برگزاری مراسم عروسی آماده بود که متوجه شدم نامزدم از سوی فرد ناشناسی تهدید میشود. همان اول حدس زدم که فرد ناشناس فرشید است اما هرگز تصور نمیکردم تهدیدهایش را عملی کند.
با این اطلاعات، دستور بازداشت فرشید صادر شد و مأموران وی را دستگیر و به اداره آگاهی منتقل کردند. پسر جوان در بازجوییها به اسیدپاشی اعتراف کرد و گفت: وقتی فهمیدم که دختر مورد علاقهام قصد ازدواج با فرد دیگری را دارد، بدجوری عصبانی شدم. من چندبار به خواستگاری او رفته بودم و جواب رد شنیده بودم برای همین تصمیم گرفتم کاری کنم که این عروسی سرنگیرد. این بود که چندبار داماد جوان را تهدید کردم اما وقتی دیدم وی برای ازدواج پافشاری میکند، نقشه اسیدپاشی را عملی کردم.