ساعت شش صبح است. صدای زنگ ساعت را میشنوید که خودتان شب قبل کوک کردهاید تا ساعت شش بیدار شوید. با خود میگویید: "نه، یک روز دیگر. من میخواهم بخوابم." ساعت را خاموش میکنید و دوباره میخوابید. نیم ساعت بعد با وحشت ازخواب میپرید و میبینید که بله دیرتان شده است. با عجله آماده میشوید و بدون خوردن صبحانه از خانه بیرون میروید. همانطور که رانندگی میکنید با خود میگویید: "نه من دیر نمیرسم! نباید دیر برسم...." در همین فکرها هستید که افسر پلیس دستور توقف میدهد. چرا؟ چون با سرعت غیرمجاز حرکت کرده ايد و بدتر از همه این که فراموش کردهاید اتومبیلتان را بیمه کنید. یک موقعیت دشوار و یا به تعبیر عدهای، یک بدشانسی تمام عیار!
به این ترتیب نه تنها دیر میرسید بلکه جریمه هنگفتی را هم باید پرداخت کنید! داستان کوتاه بالا را که خواندید. موقعیت بالا و یا دست کم موقعیتهایی مشابه برای بسیاری از مردم روی میدهند. واقعا در این میان علت و مسبب اصلی چیست و کیست؟ تصادف، بدشانسی، سرنوشت و یا خود آن شخص؟
من با جرات میگویم که اگر نقش عوامل حاشیهای را کنار بگذاریم، عامل اصلی شکلدهنده حوادث بد و رویدادهای خوشایند، "فکر" انسان است. زمانی که شما با رویداد تلخی روبهرو میشوید که برایتان دردسر میسازد و طی آن انرژی و زمان زیادی را از دست میدهید، خودتان با تصورات ذهنی و افکارتان به آن عینیت بخشیدهاید. شاید فکر کنید دارم شوخی میکنم و یا این که چه حرف نامعقول و غیرمنطقی میگویم. احتمالا از خود میپرسید: "مگر ممکن است من بخواهم که برایم اتفاق بدی بیفتد و این همه رنج بکشم؟"
بیشتر توضیح میدهم. قوانینی در این جهان هستند که همه انسانها مطابق آنها زندگی میکنند و در واقع خودشان از این قوانین خبر ندارند. البته قوانین راهنمایی و رانندگی و قوانین حقوقی، آن دستهای هستند که انسانها تدوینشان کردهاند و آگاهانه از آنها تبعیت میکنند ولی منظور ما اصول و مبانی دیگری است که بسیار قدرتمندتر و مستحکمتر بوده بر زندگی همه انسانها سایه افکندهاند و نفوذ دارند.
سادهترین این اصول درباره تاثیر تفکر و ذهنیتهای انسان بر زندگیاش است. "هر چه فکر کنی، همان خواهی شد." بله به همین سادگی. هیچ لغت و عبارت پیچیده و دیرفهمی در آن نیست." هر چه فکر کنی، همان خواهی شد. "و هر جور که فکر کنی، همانطور زندگی خواهی کرد."
در این جا میخواهیم این مسئله ساده و در عین حال عمیق و پرمعنی را در رابطه با پول، ثروت و دارایی هر شخص، بررسی نماییم. از شما سوال میکنم: عقیدهتان درباره پول چیست؟ درباره وضع مالیتان چه نظری دارید؟ خوب است و خشنود هستید یا آنطور که میخواهید و لازم دارید پول در نمیآورید؟ شاید هم از آن گروهی هستید که با وجود یک حساب بانکی یا بهتر بگویم؛ حسابهای بانکی غنی و پر، باز هم ناراضیاید؟ شاید هم برعکس است و هر روز به لیست بدهکاریهایتان نگاه میکنید و سعی دارید هر چه زودتر آنها را بپردازید؟ ممکن هم است که اشخاص زیادی به شما بدهکار باشند؟
دوست دارید آنقدر پول داشته باشید که هر چه خواستید، بخرید؟
در آن قانون سادهای که گفتیم، افکار مانند آهن رباهایی هستند که اعمال را جذب میکنند و این اعمال جذب شده در کنار هم مجموعه زندگی را تشکیل میدهند و همچنان افکار تغییر یافته و یکسان هستند که اعمال را جهتدهی وهدایت نموده روند زندگی هر کسی را به پیش میرانند.
یک نمونه: شخصی مدام درباره بدهکاری، قرض، وام بانکی و قبضهای متعدد فکر میکند. به نظر شما این فرد حساب بانکیاش را چطور میبیند؟ در بیشتر مواقع اگر تصویر ذهنی شما همواره درباره قرض و بدهکاری و بازپرداخت وام باشد، باز هم اینچنین مواردی انتظارتان را خواهد کشید.
شاید بگویید تنها با فکر کردن درباره ثروت و فکر کردن درباره قرض و بدهکاری که کسی ثروتمند یا فقیر نمیشود. بله دقیقا همین است. کسانی که اکنون نامشان در لیست ثروتمندان طراز نخست جهانست هم از ابتدا میلیاردر نبودهاند. نام "بیل گیتس" برای بسیاری آشناست.
همان خالق امپراطوری مایکروسافت. آیا او که حالا اینچنین ثروت عظیمی دارد، قرض، بدهی و صورت حسابهای متعددی نداشته که میبایست پرداخت کند؟ آیا او هیچ دغدغه خاطری نداشته است؟ البته که داشته! ولی تفاوت بیل گیتس و ثروتمندانی چون او، در طرز تفکر و نگرش آنهاست. آن چیزی که ذهن آنها را اشغال میکند، نه قرض و بدهکاری بلکه ثروت و دارایی است و آنچه که میتوانند پس ازاین که موفق شدند و به ثروت رسیدند، انجام دهند و خلق کنند .
شاید بگویید که بیل گیتس است که بیل گیتس است! همه که مانند او نمیتوانند باشند ! همه میتوانند با نهایت توانشان سعی کنند تا با هدایت افکارشان در سمت و سویی مثبت و مفید، اهداف خود را واقعیت بخشند. بله همه نمیتوانند ثروتهای افسانهای صاحب مایکروسافت و امثال او را به دست آورند. ولی یک واقعیت، انکارناپذیر است و درباره همه انسانها صدق میکند: افکار مثبت، مفید و سازنده، اعمالی مفید، سازنده و مثبت را شکل داده به خود جذب میکنند که حیاتی متناسب با ماهیتشان را شمار خواهند زد .
یک نمونه بدرستی ملموس و عینی: بارها پیش آمده که مدتی درباره شخصی که چند وقتیست ندیدهایم، فکر میکنیم و کارها و حرفهایش به یادمان میآید. با خود میگوییم که چند وقت است از او خبر ندارم. الان چه کار میکند؟ چند روز بعد یا همان روز تلفن زنگ میزند و خود اوست! همان دوستی که مدتیست درباره او فکر میکنید!
این افکار شما هستند که آن چه بخواهید را برایتان شکل میدهند. پس تفکرات و ذهنیات خود را به سمت شادی، نشاط، تندرستی و موفقیت خود و خانواده و اطرافیانتان سوق دهید. زمانی که تلاش میکنید تا کاری را به نتیجه برسانید، همیشه انتظار بهترینها را داشته باشید.
موریس مترلینگ گفته مشهوری دارد: آدمی ساخته افکار خویش است. فردا همان خواهد شد که امروز میاندیشیده است.