نژادپرستی از ديدگاه هيچ خردمندی خوب و زيبا نيست ولی هنگامی که به کشته شدن انسانها بيانجامد خطرناک است و جامعه بايستی خود را همه گونه بسنجد و از خود بپرسد که چرا و چگونه به اينجا رسيده ايم؟ مقاله ی ما را بخوانيد.
در ماه های گذشته بلژيک با موارد زيادی از نژادپرستی روبرو بوده و بنظر می رسد که برخی جوانان تندرو در اين کشور، بويژه در منطقه ی هلندی زبان آمادگی بيشتری برای پرخاشگری و زدو و خورد و حتی کشتن مهاجران دارند.
دو هنرمند سياهپوست اهل فرانسه در شهر Brugge توسط جوانان skinhead بلژيکی تا سرحد مرگ کتک خوردند و در حال بی هوشی در بيمارستان هستند.
خانه ی يک مهاجر مراکشی در شهر Kortrijk توسط اوباش نژادپرست به آتش کشيده شد.
يک زن ترک و يک زن آفريقايی تبار و کودک همراهش در شهر Antwerp بدست يک نژادپرست گلوله خوردند که زن سياهپوست و کودک بلژيکی همراهش کشته شدند.
يک جوان مراکشی توسط بلژيکی ها که از يک کلوپ شبانه خارج می شدند به رودخانه ی Schelde پرت شد.
تمامی اين خشونتها توسط جوانان بلژيکی انجام شده است ولی چرا؟
روز ۱۲ آوريل ۲۰۰۶ در ايستگاه راه آهن مرکزی بروکسل يک جوان ۱۷ ساله ی بلژيکی بخاطر يکدستگاه MP3 Player بدست دزدان کشته شد. انگشت اتهام به سوی آفريقايی ها و عربها نشانه رفت ولی بعدا مشخص شد که آنها دو نوجوان لهستانی هستند. به گفته ی کارشناسان اين حادثه به موج تنفر و کينه توزی از مهاجران در بلژيک دامن زده است.
پس از آن بيش از ۸۰ هزار نفر در محکوميت خشونت های خيابانی در بروکسل راهپيمايی کردند ولی در کمتر از يکماه يک بلژيکی باز هم جنايتی خيابانی را رقم زد و دو نفر را با گلوله کشت.
پس از کشته شدن دو بی گناه بدست نژادپرستان نخست وزير Guy Verhofstadt خواستار خويشتنداری مردم و صبوری آنها شده و برای مبارزه با نژادپرستی راهپيمايی بزرگی روز ۲۶ می ۲۰۰۶ برنامه ريزی شده است.
به ياد داشته باشيم که در نوامبر ۲۰۰۵ موج خشونتهای خيابانی مهاجران از فرانسه به بلژيک هم رسيد و برای چندين شب پی در پی آنها اتوموبيلهای زيادی را در خيابانها به آتش کشيدند.
به عقيده ی ما بلژيک از چيزی رنج ميبرد که بسياری از کشورهای اروپايی ديگر هم رنج ميبرند: فاصله های زياد اقتصادی-اجتماعی بين نژادها و اقليت های گوناگون در جامعه.
به گفته ی کارشناسان اين فاصله ها تنها با ايجاد اعتماد و دوستی بين جوامع از بين رفتنی است و با کشتن و درگيری های خيابانی قابل حل شدن نيستند. جايی که اعتماد نباشد، دوست داشتن هم وجود ندارد و بدگمانی تنها ترس و خطر می زايد.