بر اساس گزارشها در بلژيک روزانه يک نفر از بيمارانی که اميدی به مداوا ندارند و بخاطر آن در رنج و عذاب هستند با کمک پزشک و با روش "مرگ آسان" به زندگی خود پايان ميدهند.
مردن به اين روش (Euthanasia) پس از پيشنهاد و اصرار بيمار و تائيد پزشکان در اين کشور امکان پذير ميباشد.
کانون کنترل و نظارت بر مرگ آسان که در سپتامبر ۲۰۰۲ بنيان گزاری شده در گزارشی خبر از افزايش اين شيوه ی مرگ در بلژيک داده است.
در اين گزارش شمار مردگان در ۱۵ ماه نخست تصويب اين قانون ۲۵۹ نفر آورده شده که ۲۰ نفر در ماه ميباشد ولی پس از آن آمار نشان ميدهد که ماهانه ۳۰ نفر بخواست خود به زندگی پايان ميدهند.
به گفته ی کارشناسان اين آمار نشانگر واقعی افزايش درخواست کنندگان نميتواند باشد زيرا هنوز در نخستين سالهای تصويب اين قانون هستيم و شايد شمار زيادی پيش از آن در انتظار تصويب بوده باشند؟
از ديگر سو متخصصان اطمينان دارند که آمار مرگ آسان بسی بيشتر از روزانه يک نفر ميباشد زيرا برخی از پزشکان از ترس عواقب بعدی (مانند لغو اين قانون) گزارش خود را به اين کانون نمی فرستند.
اين گزارش همچنين نشان ميدهد که ۸۰ درصد از مرگها در منطقه ی هلندی زبان صورت ميگيرد و تنها ۲۰ درصد در منطقه ی فرانسوی زبان اين کشور پس از نوميدی از پزشک درخواست مرگ ميکنند.
دلايل گوناگونی برای اين موضوع مطرح شده که نخستين آن اختلاف زيستی و فرهنگی بين دو قوم فرانسوی و هلندی ميباشد ولی حضور يک کانون آگاهی رسان (و مشوق) برای بيمارانی که درمان پذير نيستند در منطقه ی هلندی زبان هم در افزايش درخواست مرگ بی تاثير نبوده است.
در پايان گفتنی است که ۶۰ درصد از مرگهای آسان در بيمارستانها و ۴۰ درصد در خانه ی بلژيکی ها انجام ميگيرد.
بسياری از پژوهشگران اجتماعی پديده ی قانونی شدن مرگ آسان را با قانونی شدن سقط جنين در دهه ی ۱۹۹۰ در بلژيک مقايسه ميکنند که آن نيز در سالهای نخست با لاپوشانی و شرم و حيا انجام ميشد ولی امروزه نکته ای ساده و پيش پا شده است.