نسخه پنجم "راهنمای طبقهبندی بیماریهای روانی" (DSM-5) "اختلال بدشکلی بدن" (BDD) - اشتغال خاطر بیمارگونه با ظاهر جسمی- را با تغییراتی در تعریف آن در ردههای تشخیصیاش حفظ کرده است.
به گزارش لایوساینس فرد دچار این عارضه معتقد است که باید فورا عمل زیبایی شود؛ فکر میکند که ابروهایش مرتب ضخیم و ضخیمتر میشود و مداوما باید آنها را بند انداخت؛ و عضلاتش با وجود بدنسازی که انجام میدهد، به شکل مطلوب از نظر او نمیرسند- وسواسهای فکری افراد دچار "اختلال بدشکلی بدن" (BDD) ممکن است اشکال گوناگونی به خود بگیرد.
از نظر سایر افراد آن قوز بینی، آن ابروها، و آن عضلات یا سایر نقصهای بدنی چنین شخصی ممکن است اصلا قابلتوجه نباشند. اما برای شخصی که دچار BDD است، وسواس فکری درباره خصوصیت بدنی که به اعتقاد او زشت یا ناقص است ممکن است بسیار ناراحتکننده و زجرآور باشد.
رابین روزنبرگ متخصص روانشناسی بالینی میگوید: "افراد مبتلا به BDD به طور مداوم با یک نقص بدنی اشتغال خاطر دارند و سعی میکنند آن را پنهان کنند، و زندگیشان واقعا محدود میشود - فکر کردن مداوم به این نقص بدنی همه اوقاتشان را پر میکند."
به گفته روزنبرگ این افراد ممکن است برای برطرف کردن نقصی که هیچکس متوجه آن نیست، بارها به زیر تیغ جراحی بروند؛ و البته در نهایت هم جراحی مکرر باعث میشود ظاهر عجیب و غریبی پیدا کنند که واقعا جلب نظر دیگران را میکند.
"اختلال بدشکلی بدنی" در چهارمین نسخه "راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی"(DSM-IV) هم ذکر شده بود و در نسخه پنجم این راهنما هم با برخی تغییرات وجود دارد.
در نسخه جدید این راهنما (DSM-5) که این هفته منتشر شد برای اولین بار بر وجود اعمال اجبارآمیز و بیاختیار- برای مثال شانه کردن مکرر موها برای پوشاندن مشکلی خیالی در پوست سر، یا صرف کردن زمان زیاد برای آرایش کردن و آرایش مجدد کردن برای پوشاندن چند جوش جزئی- تاکید شده است.
به گفته روزنبرگ با توجه به این تغییر در تعریف این اختلال، فقط وسواس فکری و اشتغال خاطر با یک نقص بدنی فرد را در این رده تشخیصی قرار نمیدهد، و فرد باید به اعمال اجبارآمیز هم دست بزند.
مایکل جکسون، خواننده پاپ را که هیچگاه آشکارا دچار BDD اعلام نشده بود، میتوان نمونه کاملی از مبتلا بودن به این اختلال برشمرد. تغییر شکل ساختار صورت او در طول زمان از جمله شکافدار شدن چانه و باریک شدن بینی او بیانگر انجام جراحیهای گسترده بر روی او بود. (تغییر رنگ صورت او را به بیماری که رنگدانههای پوست را از بین میبرد- ویتیلیگو یا برص- نسبت میدادند).
روزنبرگ میگوید BDD را میتوان حد افراطی طیفی از رفتارها دانست که بر ظاهر جسمی متمرکزند. چند بار عوض کردن لباس پیش از بیرون رفتن از خانه برای برخی زنان یا وقت گذاشتن برای پوشاندن یک بخش طاس شده سر با شانه کردن مو بوسیله یک مرد غیرطبیعی شمرده نمیشود، همانطور که تصمیم گرفتن به انجام جراحی پلاستیک را لزوما نمیتوان کاری نابهنجار شمرد.
شخصی دچار BDD شناخته میشود که برخی از خصوصیات بدنیاش را کاملا معیوب و ناقص بشمارد. به علاوه این ادراک فرد از خودش باید باعث زجر و ناراحتی عمدهای در او شود و عملکرد او را مختل کند.
برای مثال اگر فردی به خاطر داشتن یک جوش در صورتش از خروج از خانه خودداری کند، روانپزشک ممکن است او را از لحاظ دچار بودن به BDD مورد بررسی قرار دهد.